عاشقانه

متن مرتبط با «خانم تنها» در سایت عاشقانه نوشته شده است

من و تنهایی هام شما همه....!!!!!!

  • ,عشق, عشق واقعی, عشق بازی,معنی عشق,عشق کجاس,عشق من کو,عشق, عشقگریه هایت عاشقانه، عشق,عاشقی,عاشقانه,عشق من,عشق بازی,عشقی, واقعی, عشق بازی,معنی عشق,عشق کجاس,عشق من کو,, ...ادامه مطلب

  • تنهایی

  •         ســــــــــــــــــکوت و صــــــــبوری ام را          به حساب ضعف و بی کسی ام نگذار ،                     دلــــــــــــم به چیزهایی پای بند است                              که تـــــــــــــ♥ــــــــــــو یادت نمی آید..       ,رچسب ها : : عشق, عشق واقعی, عشق بازی,معنی عشق,عشق کجاس,عشق من کو,عشق, عشقگریه هایت عاشقانه، عشق,عاشقی,عاشقانه,عشق من,عشق بازی,عشقی, واقعی, عشق بازی,معنی عشق,عشق کجاس,عشق من کو,,,, , , , ...ادامه مطلب

  • عاشق همیشه تنهاست

  • در دفتر خاطراتم نوشتم : عشق زیباست معلم دفتر را دید و گفت : این رویاست ! گفتم : معلم تو از عشق چیزی میدانی ؟ گفت : در عالم عشق ، عاشق همیشه تنهاست ,عشق, عشق واقعی, عشق بازی,معنی عشق,عشق کجاس,عشق من کو,عشق, عشقگریه هایت عاشقانه، عشق,عاشقی,عاشقانه,عشق من,عشق بازی,عشقی, واقعی, عشق بازی,معنی عشق,عشق کجاس,عشق من کو,,, ...ادامه مطلب

  • از دست این خانوما (داستان زیر رو بخونید)

  • رﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﻭﺳﺘﻢ، ﺩﯾﺪﻡ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﺎﮐﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ، ﻟﭗ ﺗﺎﺑﺸﻮﮐﻮﺑﯿﺪ ﺭﻭﻣﯿﺰ، ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻟﭙﺘﺎﺑﺘﻮﻥ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﻮﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻡ.ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ : ﭼﺮﺍ؟ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﻟﭗ ﺗﺎﺏ ﻗﺪﯾﻤﯿﻢ ﻭ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﯾﺰﻡ!... ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ : ﺧﺎﻧﻢ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﻩ، ﻣﯿﺸﻪ ﻟﻄﻔﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﻭ ﺟﻠﻮﯼ ﻣﻦ ﺍﻧﺠﺎﻡﺑﺪﯾﻦ؟-ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻟﭗ ﺗﺎﭘﺎﺷﻮ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩ، ﯾﻪ ﻣﻮﺱ ﻫﻢ ﺍﺯ ﮐﯿﻔﺶ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ-ﺭﻭﯼ ﻓﺎﯾﻞ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮﺵ ﺑﺎ ﻣﻮﺱ ﺭﺍﺳﺖ ﮐﻠﯿﮏ ﮐﺮﺩ ﻭ cut ﺭﻭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩ.- ﻣﻮﺱ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﻟﭗ ﺗﺎﺏ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩ.-ﺑﻌﺪﺵ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻣﻮﺱ ﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻟﭗ ﺗﺎﺏ ﺟﺪﯾﺪﻩ ﻭﺻﻞ ﮐﺮﺩ.- ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﺍﺳﺖ ﮐﻠﯿﮏ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﺠﺎ PASTE ﺭﻭ ﺯﺩ !!!!.....- ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺳﮑﺘﻪ ﮐﺮﺩ ﻣﺮﺩ......!,خانم,خانمها,خانم تنها.خانم,, ...ادامه مطلب

  • تنها تو دستشویی!!!!!!!!!!

  • من تقریباً تو دستشویی نشسته بودم که از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت؛ سلام حالت خوبه؟ من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی مردانه هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم؛ - حالم خیلی خیلی توپه. بعدش اون آقاهه پرسید؛ - خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟ با خودم گفتم، این دیگه چه سؤالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم برا ی همین گفتم؛ - اُه منم مثل خودت فقط داشتم از اینجا می گذشتم..                                                              وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور میشه، به هر ترفند بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم؛ - منم می تونم بیام طرفت؟ آره سؤال یکمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ احترام صحبتمون رو تموم کنم، مناسب تره، بخاطر همین بهش گفتم؛ - نه الآن یکم سرم شلوغه!!! یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت : - ببین. من بعداً باهات تماس می گیرم. یه ا ح م ق ی داخل دستشویی بغلی همش داره به همه سؤال های من جواب ميده. , ...ادامه مطلب

  • خانم و آقا تنها در قطار

  • یک خانم و یک آقا که سوار قطاری به مقصدی خیلی دور شده بودند، بعد از حرکت قطارمتوجه شدند که در این کو په درجه یک؛ که تختخواب دار هم میباشد ، با هم تنها هستند و هیچ مسافر دیگری وارد کوپه نخواهد شد. ساعتها سفر در سکوت محض گذشت و مرد مشغول مطالعه و زن مشغول بافتنی بافتن بود. شب که وقت خواب رسید ؛ خانم تخت طبقه بالا و آقا تخت طبقه پایین را اشغال کردند. اما مدتی نگذشته بود که خانم…….. از طبقه بالا، دولا شد و آقا را صدا زد و گفت: ببخشید! میشه یه لطفی در حق من بفرمایید؟ – خواهش میکنم! -من خیلی سردمه. میشه از مهماندار قطار برای من یک پتوی اضافی بگیرید؟ مرد جواب داد: من یه پیشنهاد دارم! زن : چه پیشنهادی؟ مرد: فقط برای همین امشب، تصور کنیم که زن و شوهر هستیم. زن ریزخندی کرد و با شیطنت گفت: چه اشکال داره ، موافقم! – قبول؟ – قبول! مرد گفت ، خب ، حالا مثل بچه آدم خودت پاشو، برو از مهموندار پتو بگیر. یه لیوان چائی هم برای من بیار. دیگه هم مزاحم من نشو تو روح آدم منحرف )))))))))))), ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها